مدل پنج نیرو از مایکل پورتر چارچوبی برای تعیین رقابت پذیری یک صنعت است. هرچه یک صنعت رقابتی تر باشد ، جذابیت آن کمتر است. مدل پنج نیرو از 5 نیروی مختلف تشکیل شده است ، یعنی:
در زیر ، ما به طور خلاصه هر قسمت از حالت پنج نیروی رقابتی مایکل پورتر را مورد بحث قرار می دهیم:
اولین نیرو از پنج نیرو ، تهدید افراد تازه وارد است. در این قسمت از چارچوب مدل پورتر، از خود می پرسید که آیا ورود به بازار آسان است؟
به عنوان مثال ، آیا موانعی برای ورود به بازار وجود دارد مانند هزینه های اولیه راه اندازی (برای مثال ، آیا ابتدا باید یک کارخانه کامل بسازید یا با برون سپاری می توان از هزینه آن جلوگیری کرد) ، آیا برای مثال سهم بازار توسط قانون ثبت اختراع محافظت می شود یا هر کس می تواند وارد این بازار شود آیا خریداران به راحتی می توانند تامین کنندگان خود را تغییر دهند؟
دومین نیرو از پنج نیروی مایکل پورتر ، خطر جانشینی است. جایگزین محصول یا خدمات جایگزین است. به عنوان مثال ، مشتریان لوازم یدکی خودرو می توانند لوازم بی کیفیت ارزانتر را نیز انتخاب کنند.
ناگفته نماند که اگر جایگزین های زیادی وجود داشته باشد یا بتوان براحتی آن محصولات را توسعه داد ، آن صنعت از جذابیت کمتری برخوردار است.
در فروشگاه های زنجیره ای امروزه می توان نمونه های زیادی در این بخش دید که محصولات با دستگاه های ساده قابل تولید هستند مثلا انواع کیسه زباله یا دستمال کاغذی و… که یک دستگاه ساده می تواند محصول را تولید کند .(در این محصولات کیفیت مواد اولیه و برندینگ باعث برتری در فروش خواهد بود)
سومین نیروی پنجگانه قدرت چانه زنی خریداران است.
مایکل پورتر استدلال می کند که اگر تعداد کمی خریدار و ارائه دهندگان زیادی وجود داشته باشد ، طرف فروش باید رقابت بیشتری داشته باشد ، بنابراین بازار از جذابیت کمتری برخوردار است.
نمونه ای از صنعتی که مشتریان در آن قدرت زیادی دارند ، صنعت خودرو است. تعداد محدودی از تولیدکنندگان خودرو وجود دارد. بازار بسیار بزرگ است ، بنابراین به عنوان یک تامین کننده می توانید قطعه ای برای یک خودرو تهیه کنید ، که بلافاصله به معنای گردش مالی زیادی است. بسیاری از تامین کنندگان سازندگان خودرو کاملاً به تولید کننده خودرو وابسته هستند و بنابراین قدرت مذاکره کمی دارندآن (دلیل آن حجم بالای سقارش و جذابیت برای تامین کننده است و مشتریان زیادی برای همچین سفارشاتی وجود ندارند در صورتیکه تامین کنندگان زیادی وجود دارد و مشتری یا همان خودروساز قدرت چانی زنی بالایی برای خود خواهد داشت).
در حال حاضر می توانید حدس بزنید این کار با عرضه کننده چه می کند؟
نیروی چهارم از پنج نیرو شبیه نیروی 3 است ، اما از طرف تامین کننده است. انتخاب زیاد در تأمین کنندگان به این معنی است که به عنوان یک شرکت شما قادر خواهید بود ارزانتر خرید کنید ، اما صنایعی نیز وجود دارند که به عنوان مثال تامین کننده قدرت زیادی دارد ، زیرا عرضه کننده کالای کمیابی می فروشد.
نمونه ای از این مورد اینتل است که دارای قدرت بازار زیادی در بین تولیدکنندگان رایانه است زیرا مصرف کنندگان خواهان پردازنده اینتل در رایانه خود هستند. اگر می خواهید به عنوان شرکتی وارد بازار شوید که تامین کنندگان از قدرت زیادی برخوردارند ، بدیهی است که بازار برای ورود کمتر جذاب است.
در آخرین قسمت از پنج نیروی مایکل پورتر ، شما به رقبای مستقیم که در حال حاضر در بازار فعال هستند نگاه می کنید. در اینجا می توانید سوالات زیر را از خود بپرسید:
بیشتر بخوانید : مشاوره مدیریت
به عقیده برخی ، مایکل پورتر می تواند نیروی ششم را به آن اضافه کند ، و آن قدرت دولت ، مصرف کنندگان و گروه های ذی نفع است. البته دولت می تواند از طریق قوانین و مقررات ، یارانه ها یا حمایت های دولتی تأثیر زیادی بر صنعت بگذارد. مصرف کنندگان قدرت زیادی دارند و بنابراین می توانند به عنوان ششم اضافه شوند ، زیرا مصرف کنندگان قدرت بیشتری دارند. اگر صنعتی دارای شهرت بدی باشد و شرکتی بخواهد وارد این صنعت شود ، گروه های ذی نفع می توانند از قدرت خود استفاده کنند و شروع موفقیت آمیز ممکن است شکست بخورد.
زنجیره ارزش مایکل پورتر – زنجیره ارزش توسط مایکل پورتر یکی از مهمترین و پرکاربردترین مدلهای مدیریتی برای تجزیه و تحلیل داخلی است. پورتر در سال 1985 برای کتاب مزیت رقابتیزنجیره ارزش را اینگونه توسعه داد : ایجاد و حفظ عملکرد برتر. اگرچه زنجیره ارزش مایکل پورتر در دهه 1980 توسعه یافت ، اما هنوز بسیار جاری است.
زنجیره ارزش به شما کمک می کند تا یک شرکت را تقسیم کنید ، به طوری که برای هر یک از اجزاء ممکن است ببینید که آیا مزیت رقابتی در اینجا قابل دستیابی است یا خیر. زنجیره ارزش مایکل پورتر نیز می تواند برای توسعه استراتژی در سطح شرکت مورد استفاده قرار گیرد. در این مورد ، زنجیره ارزش به شما کمک می کند تا هر قسمت از شرکت را جداگانه اداره کنید.
زنجیره ارزش مایکل پورتر را می توان به فعالیتهای اصلی و پستیبانی تقسیم کرد. به گفته مایکل پورتر ، فعالیتهای اولیه شامل موارد زیر است:
اگر مجموع درآمد همه واحدهای تجاری در زنجیره ارزش را جمع کنید و هزینه ها را کم کنید ، حاشیه (نتیجه عملیاتی) را حفظ می کنید.
استفاده از زنجیره ارزش در مقالات یا گزارش هایی که می خواهید کل استراتژی کسب و کار را در آنها تجزیه و تحلیل کنید بسیار مفید است. زنجیره ارزش چارچوبی را تشکیل می دهد که تضمین می کند هیچ واحد تجاری را فراموش نکنید.